یادت هست
آن شب زیر مهتاب باران آسمان.یک ستاره برایت نشان کردم و گفتم:"زیباترین ستارهآسمانم مال تو"
یکدفعه آسمان ابری شد.باد که امد و ابرها را با خودش برد من ستاره ای را که برایت نشان کرده بودم گم کردم....
یادت هست به من نیشخند زدی و من چقدر ناراحت شدم......
و نیشخندت مرا به فکر واداشت و من بعدها فهمیدم که آسمان واقعی در دل من و توست. نه بالای سرمان.
و حال اگه ستاره ای در دل آسمانیمان برای هم نشان کنیم.هیچ وقت گم نمی شود.
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۸۵ ساعت 15:23 توسط طوفان
|